و شاید تنها ماموریت مهم امروز من این باشد که برای تو بنویسم...
من
یک جوان امروزیم، با تمام دغدغه ها و علاقه های جوانانه و امروزانه. مانند
تمام جوانان سرزمینم. و البته همراه با اختلاف نظرها و تفاوت هایی که با
هم داریم. اما اشتراکاتمان، همان ها که کم هم نیستند ما را به هم پیوند می
زنند. همه ما جوانیم، متعلق به دنیای امروز و عاشق میهنمان. عشقی با تمام
وجود که ما را به سمت عشق ورزیدن به هر چیزی که رنگ و نشانی از میهن داشته
باشد، می کشاند. و نیز اکثر قریب به اتفاقمان، عرق اسلامی داریم.
ما همه در شرایط سخت، در کنار همیم و صحنه را خالی نمی کنیم...
تو
یکی از جوانان دیروز بوده ای، با تمام دغدغه ها و علاقه هایی که جوانان
دیروز داشتند، در پیوند با همه چیزهایی که تو را به زمین، به ماندن فرامی
خواند. تو هم جوانی بودی پر از شور، پر از اشتیاق، پر از امید و پر از
شعور. شعوری سرچشمه گرفته شده از ایمان. همین یکی شاید وجه تمایز تو با
بعضی های دیگر بود. و نیز همین بود که تو را از تمام تعلقات جدا کرد و به
رفتنت فرمان داد. به گمانم تو با جوانان تاریخ سرزمین ایران و میهن
اسلاممان و بل با بسیاری از مردم این تاریخ، عهدی ناگسستنی بسته بودی در
دفاع از حریم خاک و دین و اندیشه و ناموس و این چنین، سد لایتغیر زمان،
برایت شکسته شد و مرا و ما را و همه جوانان امروز و همه زمان ها را به شما و
شما را به آن ها اتصال بخشید.
و شما در شرایط سخت، در کنار هم بودید...
جوانان
فردای ایران و بزرگتر از آن، میهن اسلامیمان، امروز در گهواره ها یا در
آغوش مادرانشان، همراه با شیر اشک عشق می نوشند و در بطن آن، درس عشق می
آموزند. و یا در میان بازی های کودکانه شان، گاه گاهی عکس پدرانشان را بر
سینه طاقچه نظاره می کنند و با آن ها پیمان پیمودن راهشان را می بندند. با
پدران شهید مدافع حرمشان، پدرانی که جوانان امروز بوده اند و بچه های در
گهواره دیروز...
این کودکان، این جوانان فردا، همانند جوانان
امروز و دیروز در شرایط سخت کنار هم خواهند بود. این، امری حتمی است که
تاریخ آن را به ما اثبات کرده است. کاش فردا دیگر شرایط سختی در میان
نباشد. فردای ما به امید خدا، پر از شور پیروزی و لبخند در محضر امام موعود
بودن است...
تقدیم به شهید ستار یکه زارع، شهید دانشگاهمان که با وجود او، دانشگاه قم به قطعه ای از بهشت تغییر هویت داده است.
- ۹۵/۰۹/۱۶