دانشگاه قبول شده بودم. رفتم برای ثبت نام. از هیچ چیز اطلاع نداشتم. نمی دانستم اتاق ثبت نام کجاست، اتاق تکثیر، سایت رایانه، امور خوابگاه ها و ... . گیج و منگ بودم. از طرفی خوشحال برای پذیرفته شدنم در جایی که پیش از کنکور آرزوی رفتن به آن را داشتم و از طرفی ناراحت برای دور سر خود گشتنم در آن جا.
ناگاه نگاهم به نگاه دختری گره خورد که گویا راهنمای ثبت نام کنندگان بود. لبخند ملیحی بر لب داشت که مرا به سوی خود کشاند. با خوشحالی به سراغش رفتم. او با آغوش باز مرا پذیرفت و از من استقبال نمود. پاسخ تمام پرسش هایم را از زبان او شنیدم و تمام نگرانی هایم را از آن محیط ناآشنا با سخنان او از یاد بردم. برایم از خودش گفت، از دانشگاه گفت، از درس، کلاس، استاد و ... . و فعالیت های جانبی در دانشگاه. گم شده ام را یافته بودم. همواره دوست داشتم انسانی تک بعدی نباشم. از اینکه فقط و فقط و فقط درس بخوانم و از اطرافم هیچ اطلاعی نداشته باشم، بیزار بودم. او برایم از گروه ها و تشکل های دانشجویی گفت و بسیاری از دوستانش را نام برد که در عین انجام دیگر فعالیت ها، دانشجوی ممتاز نیز هستند. دیگر هیچ بهانه ای برایم باقی نمانده بود. آینده خود را در او دیدم. او از تشکل بسیج دانشجویی که در آن فعالیت می کرد، برایم سخن گفت و عرصه های مختلف شرکت در آن را تشریح نمود. با بررسی روحیاتم دریافتم که بهترین گروه دانشجویی برای فعالیتم در دانشگاه همان جاست. البته بعدها فهمیدم که به جز بسیج دانشجویی تشکل های دیگری هم برای انجام فعالیت در دانشگاه وجود دارند: انجمن اسلامی مستقل، جامعه اسلامی، انجمن های علمی و ... که هر فردی می تواند با توجه به علایق خود در یک یا چند مورد از آن ها فعالیت داشته باشد، به اهداف خود در قالب آن تشکل برسد و حتی بر دیگران هم تاثیر مثبت بگذارد. من که فردی خجالتی و بی دست و پا بودم، بعد از مدتی فعالیت در بسیج دانشجویی، بسیار زرنگ و کارکشته شدم، دوستان بسیار زیادی پیدا کردم که تعدادشان به چند صد نفر می رسد و می توانم از هریک چیزهایی بیاموزم، روابط اجتماعی ام ارتقا یافت، مهارت های زیادی را در کلاس هایی که برگزار می کرد، آموختم، در دوران مدرسه صحبت کردن در جمعی با تعداد بیش از پنج نفر بسیار برایم سخت بود و همواره از ارائه درس و تحقیق در کلاس می گریختم، اما اینک به آسانی و با فصاحت در جمع بیش از صد نفر می توانم سخن بگویم. و همه این ها را مدیون این تشکل هستم. با خود اندیشیدم که آن خانم ذهن مرا روشن کرد و حال وظیفه من است که دانشجویان جدیدالورود دیگر را با این موضوع آشنا کنم. البته فعالیت های جانبی دانشگاه در موضوع سیاست خلاصه نمی شود، بلکه فرهنگ، اقتصاد، علم، دین، موضوعات اجتماعی و خانوادگی و ... سرشاخه هایی هستند که می توان و باید در زمینه آن ها فعالیت نمود. به هر حال خوب است نظر رهبر کشورمان را درباره وظیفه دانشجویان بدانیم:
«مسئولیت شما سنگین است؛ هم باید درس بخوانید، هم محیط سیاسی تان را بشناسید، هم روی محیط سیاسی اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکری و روحی آماده کنید برای فردایی که بلاشک وزن این نظام متکی به معنویت ـ یعنی نظام جمهوری اسلامی ـ در معادله های جهانی بین المللی، ده برابرِ امروز خواهد شد. مطمئن باشید که ما چنین روزی را در پیش داریم و شما جوان های امروز، آن روز را خواهید دید. علی القاعده آن روز ماها نیستیم؛ اما شماها هستید و خواهید دید آن روزی را که وزن، ثقل و اهمیت جمهوری اسلامی در معادله های جهانی ـ چه از لحاظ سیاسی، چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ بیان افکار سازنده ـ ده برابرِ امروز است. باید خودتان را إن شاءالله برای آن روز آماده کنید (25/ 07/ 85) .»
فاطمه سعیدی، 15 شهریور 1394
- ۹۵/۰۹/۱۷