سال ها از پی هم می روند ،
سال ها از پی هم می روند ،
همه می گویند باید کتاب خواند، کتاب بخوانید، اگر نخوانید، چه می شود، و ... . اما واقعا اگر کتاب نخوانیم، چه می شود؟ چه اتفاقی در انتظار کسانی است که کتاب نمی خوانند؟ آیا آن هایی که اهل مطالعه نیستند، چیزی کمتر از دیگران دارند؟ گذران زندگی که معمولا با خواندن کتاب نیست، دوای دردهایمان هم که داروست، پس واقعا حق دارند آن ها که با صفحات کاغذی کتاب ها قهر کرده اند.
بسیاری از مردم اما نظرات دیگری دارند. آن ها دنیای کتاب ها را دنیای عجیبی می دانند که
آن قدر حاج عبدالله گرد بشاگرد گشت که ...
بشاگرد دیگر جای وای وای نان نیست
حاج والی، دست مریزاد
" یک وقت از آنجا یک پیرمردی آمد که یک جنبه روحانی داشت- اهل علم نبود، یک پارچه سفیدی سرش پیچیده بود- یادم هم نیست اسمش چه بود. آمد و از فقر آن مردم شکایت می کرد. یک عبارتی بکار برد که از بس من خوشم آمد، بعد از سی و چند سال، تا حالا یادم مانده. گفت:
« خوشا به حال حاج حسن، جوانیش در مسیر خدمت به دین و انقلاب و امام بود و در پایان با نوشیدن شربت شیرین شهادت بهترین پایان را برای زندگی خود رقم زد. » (رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای)
بابا، شهادتت مبارک...
« به قول شهید بهشتی که می گفت آمریکا از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر. واقعا هم الان صهیونیست ها با این کار از دست ما عصبانی اند و باید از این عصبانیت بمیرند. هیچ راه برو و برگردی هم ندارد. یکی آمد به من گفت که آقای مهندس، شما با این کارتان صهیونیست ها را تحقیر کردید.»
در باغ شهادت باز، باز است...
سیری در بیانات امام خامنه ای مد ظله العالی درباره مدافعین حرم
در این روزها که بسیاری از ما به دنبال یافتن هدف زندگیمان هستیم، هنوز خود را نشناخته ایم و نمی دانیم که از زندگی چه می خواهیم، آدم هایی را در اطراف خودمان مشاهده می کنیم که نه تنها ماموریتشان در جهان را شناخته اند، بلکه مصرانه برای انجام آن، جان خود را نیز به بازی گرفته اند: مدافعان حرم ...
درخشش نقش انا الانقلاب بر نگین انگشتر نیمه خرداد
از خرداد 42 تا بهمن 57، از بهمن 57 تا ...
«اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم. زیرا اگر اجرا نکنم از بین خواهم رفت.»
محمدرضا شاه پس از بیان این سخنان از علمای ایران گلایه کرد که چرا مانند علمای اهل سنت او را اولوالامر خطاب نمیکنند و برای او به دعا گویی نمی پردازند. آیت الله کمالوند به نمایندگی از علمای قم به نزد شاه رفته بود که
داعش به سرزمین من نیا...
نگاه کن. اینجا خود مردمش با هم دشمن شده اند.
اینجا ایران است، یک گربه صدهزار ساله. اما نگاه کن...
دانشگاه قبول شده بودم. رفتم برای ثبت نام. از هیچ چیز اطلاع نداشتم. نمی دانستم اتاق ثبت نام کجاست، اتاق تکثیر، سایت رایانه، امور خوابگاه ها و ... . گیج و منگ بودم. از طرفی خوشحال برای پذیرفته شدنم در جایی که پیش از کنکور آرزوی رفتن به آن را داشتم و از طرفی ناراحت برای دور سر خود گشتنم در آن جا.
ناگاه نگاهم به نگاه دختری گره خورد که گویا راهنمای ثبت نام کنندگان بود.