نوشته های یک تازه نویسنده کاش کاربلد

این جا، از هر دری، سخنی می نویسم و آن ها را با شما به اشتراک می گذارم. امید که به درد یکی بخورد.

نوشته های یک تازه نویسنده کاش کاربلد

این جا، از هر دری، سخنی می نویسم و آن ها را با شما به اشتراک می گذارم. امید که به درد یکی بخورد.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با موضوع «نویسندگی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خدا می نویسد!

و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی... (انفال، 17)
و تو نبودی آن هنگام که تیر را انداختی، بلکه خدا بود که انداخت...
بله، خدا بود. خدا بود که این آیه را نوشت و خداست که اینک دارد می نویسد، به دست تو...
آیه را سیاه مشق کردم تا خوب در ذهنم حک شود، خوب با گوشت و پوست و خونم آمیخته شود، تا هیچ گاه فراموش نکنم که خداست که کارها را انجام می دهد. خداست که می نویسد، خداست که برنامه می چیند، خداست که مشاوره می دهد، خداست که محبت می کند، نه من، نه تو، نه هیچ کس دیگر...
اما افسوس که سیاه مشق هم آن طور که باید و شاید مرا به این ایمان نرساند. افسوس که حتی در هنگام سیاه کردن کاغذ با این آیه هم، درونم ندایی سر می داد که این تویی که می نویسی، چه زیبا می نویسی، چه خوب سیاه مشق می کنی، تویی و نه هیچ کس دیگر...
  • فاطمه سعیدی
  • ۰
  • ۰

معجزه نوشتن

امروز یک روز خوب دوست داشتنی به یاد ماندنی است. صبح زود از خواب برخاستم و بعد دیگر نخوابیدم. یعنی نگذاشتم خستگی، مرا تنها گیر بیاورد و فریبم دهد تا با او به سرزمین خواب های نابه هنگام صبح گاهی پا بگذارم. پس خداوند شب را برای چه چیز خلق کرده است؟ اگر قرار باشد روز را هم در غفلت خواب به سر ببریم، کامروایی سحرخیزان را از دست خواهیم داد. کمی پیاده روی در هوای دلنشین صبح به همراه خانواده، روحم را به طراوتی وصف شدنی مهمان کرد. می گویید چرا وصف شدنی؟ خواهم گفت چرا... صبحانه ساده اما باصفای پس از آن، انرژی روزم را تامین نمود و حال نوشتن...
کاری که صفت وصف ناشدنی را باید برای آن به کار ببرم، برای حال خوبم در هنگام انجام دادنش. تا دنیا، دنیا بوده عشاق نمی توانسته اند عشقشان را
  • فاطمه سعیدی